برای آشنایی با مدلهای مختلف درمان بی اشتهایی عصبی بهتر است ابتدا با این اختلال آشنا شویم. آنورکسیا نروزا یا بی اشتهایی عصبی (AN) یک اختلال روانپزشکی ویرانگر است که با محدودیت شدید در مصرف غذا و همراه با وزن بسیار کم بدن، ترس از افزایش وزن، و اشتغال ذهنی به شکل بدن یا وزن همراه است. و یکی از بالاترین نرخهای مرگ و میر در بین هر اختلال روانشناختی را دارد.
اگرچه تخمینهای شیوع این اختلال متفاوت است، بی اشتهایی عصبی هم زنان و هم مردان را در سنین و زمینههای مختلف تحت تاثیر قرار میدهد.
شدت بالینی بی اشتهایی عصبی همراه با سابقه طولانی آن منجر به در نظر گرفتن و مطالعه درمان های رفتاری و همچنین دارویی برای شناسایی و ایجاد روش های مبتنی بر تجربی برای کاهش بار این اختلال شده است. سالهای اخیر همچنین شاهد افزایش تحقیقات در مورد تحریک عصبی و تعدیل عصبی به عنوان استراتژیهای درمان بی اشتهایی عصبی بودهایم.
به طور کلی، نوجوانان مبتلا به بی اشتهایی عصبی به خوبی به درمان بی اشتهایی عصبی پاسخ میدهند و درمان مبتنی بر خانواده به طور مداوم با بهبود وزن و علائم روانشناختی همراه است. بزرگسالان مبتلا به بی اشتهایی عصبی پاسخ محدودتری به درمان بی اشتهایی عصبی با میزان کم بهبودی علائم و میزان قابل توجهی از عود پس از درمان بی اشتهایی عصبی دارند. به این ترتیب، درمان های جدید برای بزرگسالان مبتلا به بی اشتهایی عصبی مورد نیاز است.
مدیریت رفتاری و روان درمانی
از بین دستههای مختلف درمان بی اشتهایی عصبی، رویکردهای رفتاری معمولاً برای کمک به افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی استفاده میشود تا رفتارهای محدودیت غذایی و ویژگیهای مرتبط با بیماری، از جمله فعالیت بدنی بیش از حد و سایر رفتارهای جبرانی با هدف جلوگیری از افزایش وزن را تغییر دهند. حمایتهای روانشناختی و مداخلات رفتاری متعددی از جمله رویکردهای خانوادهمحور، شناختی-رفتاری و رویکردهای مرتبط ایجاد شدهاند که همگی با هدف کمک به بیماران در عادیسازی وزن و رفتار غذا خوردن هستند. بخش های زیر مداخلات موجود در حال حاضر و اثربخشی گزارش شده آنها را شرح می دهد.
۱-درمان بی اشتهایی عصبی با درمان مبتنی بر خانواده
درمان مبتنی بر خانواده (FBT)، همچنین به عنوان روش مادزلی Maudsley شناخته می شود، به عنوان روش استاندارد طلایی برای درمان بی اشتهایی عصبی نوجوانان در نظر گرفته می شود. والدین وظیفه دارند کنترل را از بی اشتهایی عصبی بازگردانند و سلامتی فرزندشان را بازگردانند، در حالی که خواهر و برادر بیمار نقش حمایتی دارند. درمانگران خانواده را از طریق ۳ مرحله هدایت می کنند:
(۱) تغذیه مجدد و بازیابی وزن. (۲) بازگرداندن تدریجی مسئولیت به نوجوان: و (۳) ایجاد هویت نوجوان سالم.
اخیراً، بر توسعه اشکال مجزای درمان مبتنی بر خانواده تمرکز شده است، که به موجب آن جلسات فقط با والدین برگزار می شود و نه کل خانواده. در واقع، تحقیقات نشان میدهد که مشارکت والدین ممکن است مکانیسمی باشد که باعث تغییر کوتاهمدت میشود. تحقیقات نشان داده است که افزایش وزن در اوایل درمان، پیشبینیکننده نتیجه بهتر در هر دو مدل مشترک و مجزای درمان مبتنی بر خانواده است .
اگرچه درمان مبتنی بر خانواده عمدتاً در محیطهای سرپایی ارائه میشود، اما نوجوانان زیادی وجود دارند که ممکن است درمان فشردهتری برای آنها مناسب باشد. در یک مطالعه مقبولیت، والدین ۵۸ بیمار بستری سابق مبتلا به بی اشتهایی عصبی، سطوح بالایی از رضایت را از درمان مبتنی بر خانواده را گزارش کردند. روی هم رفته، تحقیقات فعلی در مورد درمان مبتنی بر خانواده نشان میدهد که این یک مداخله مؤثر است و از استفاده از آن به عنوان درمان رفتاری استاندارد طلایی برای نوجوانان مبتلا به بی اشتهایی عصبی پشتیبانی میکند.
رویکرد من در درمان بی اشتهایی عصبی نوجوانان زیر ۱۵ سال همین روش درمان مبتنی بر خانواده است.
۲-درمان بی اشتهایی عصبی با رفتار درمانی شناختی CBT
درمان شناختی-رفتاری (CBT) یکی از درمان های رفتاری پرکاربرد در درمان اختلالات خوردن از جمله درمان بی اشتهایی عصبی است. CBT که در ابتدا برای افسردگی ایجاد شد، در پیشگیری از عود بی اشتهایی عصبی پس از بستری شدن در بیمارستان مفید است. این مدل درمان در اختلالات خوردن به طور معمول بیش از ۴۰ جلسه انجام می شود. درمان شناختی رفتاری با تمرکز بر منظم کردن الگوهای غذا خوردن، حذف ورزش یا سایر رفتارهای جبرانی، و شناخت چالش برانگیز حمایت از ارزش گذاری بیش از حد شکل و وزن به درمانجو کمک می کند.
رویکرد درمانی من پس از برگشت وزن درمانجو به محدوده طبیعی درمان شناختی رفتاری است
۳-رفتار درمانی بی اشتهایی عصبی
موفقیت های رفتار درمانی در درمان اختلالاتی مانند وسواس موجب شده است درمانگران و محققان این مدل از درمان را برای درمان بی اشتهایی عصبی امتحان کنند. درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ یکی از این مدلهای درمانی است که با موفقیتهایی همراه بوده است.
۴-درمان بی اشتهایی عصبی از طریق درمان های موج سوم
در دو دهه گذشته شاهد اجرای مداخلات شناختی-رفتاری «نسل سوم» از جمله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)و درمان رفتاری دیالکتیکی (DBT) بوده است. کاهش رفتارهای ناسازگار با توجه به رفتارهای غیر قابل انعطاف و اجتنابی مشخص در بی اشتهایی عصبی ، در درمان های نسل سوم به عنوان مداخلات بالقوه در نظر گرفته شده اند.
مطالعات موردی و آزمایشی ACT و درمانهای مبتنی بر پذیرش مشابه برای بی اشتهایی عصبی، بهبود در وزن و علائم اختلال خوردن را گزارش میکنند اساس تجربی رفتار درمانی دیالکتیکDBT برای درمان بی اشتهایی عصبی کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است، اگرچه تحقیقات اولیه در مورد درمان های مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک برای بی اشتهایی عصبی ، بهبود در شاخص توده بدنی BMI و کاهش علائم اختلال خوردن را گزارش می دهد، هنوز پژوهش بیشتری برای اثبات اثربخشی این درمانها مورد نیاز است.
۵-سایر حمایت های روانی در درمان بی اشتهایی عصبی
علاوه بر درمانهای مورد بحث در اینجا، پشتیبانیهای روانشناختی دیگر، که برخی از آنها به عنوان درمانهای مقایسهای برای مطالعات کارازمایی بالینی ایجاد شدهاند، با بهبود بالینی مختصری همراه بودهاند. یکی از این نمونه ها، مدیریت بالینی حمایتی تخصصی (SSCM) است، یک رویکرد درمانی که ترکیبی از مدیریت بالینی و روان درمانی حمایتی است. یک درمان سرپایی امیدوارکننده دیگر برای بی اشتهایی عصبی ، مدل درمان بی اشتهایی عصبی برای بزرگسالان مادزلی (MANTRA) است کارآزماییهای بالینی که MANTRA را ارزیابی میکنند، نشان میدهند که مزایای بالینی قابل مقایسه با SSCM ارائه میکند.
۶-دارو درمانی بی اشتهایی عصبی
تاریخچه گسترده ای از آزمایشات دارویی برای درمان دارویی بی اشتهایی عصبی وجود دارد. بر اساس مشاهدات اولیه، افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی علائمی نشان می دهند که اعتقاد بر این است که وجود اختلال بیولوژیکی محتمل است. همچنین، تعدادی از علائمی که اغلب با بی اشتهایی عصبی همراه است (مانند افسردگی، اضطراب) زمانی که در زمینه سایر اختلالات وجود داشته باشد، به داروها پاسخ می دهند. متأسفانه، نتایج این مطالعه ها با موفقیت کمی روبرو شدهاند. و دارو درمانی بجز در موارد درمان اختلالات همراه مانند اضطراب و افسردگی نتایج چشمگیری در بهبودی علائم خود اختلال بی اشتهایی عصبی نداشته اند.
۷-درمانهای نورومدولاسیون
بی اشتهایی عصبی به طور فزاینده ای در زمینه روانپزشکی به عنوان یک اختلال مبتنی بر بیولوژیک با پشتوانه های عصبی مشخص شناخته می شود. این مفهومسازی در حال تکامل همراه با پیشرفتهای تکنولوژیکی در چند دهه اخیر منجر به علاقهمندی به تعدیل عصبی(نورومدولاسیون ) به عنوان یک گزینه درمانی بالقوه برای علائم بی اشتهایی عصبی شده است.
اشکال مختلف نورومدولاسیون به پزشکان اجازه می دهد تا نواحی یا مدارهای خاص مغز را مورد هدف قرار داده و کاوش کنند. مطالعات متعددی نقش انواع مختلف نورومدولاسیون، از جمله تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال مکرر (rTMS)، تحریک جریان مستقیم ترانس کرانیال (tDCS) و تحریک عمقی مغز (DBS)، را به عنوان یک رویکرد درمانی برای بدرمان بی اشتهایی عصبی مقاوم به درمان بررسی کرده اند.
درمان بی اشتهایی عصبی از طریق تحریک مغناطیسی جمجمه ای مکرر rTMS
rTMS شکلی از نورومدولاسیون متکی بر اصول الکترومغناطیسی است که در آن یک جریان مغناطیسی یک منطقه هدفمند مغز را تحت تاثیر قرار می دهد . یافتههای اخیر از مطالعات نشان میدهد که rTMS ممکن است مزایای بالینی برای بی اشتهایی عصبی داشته باشد.
درمان بی اشتهایی عصبی از طریق تحریک جریان مستقیم ترانس کرانیال tDCS
tDCS شکل دیگری از تعدیل عصبی غیر تهاجمی است که به عنوان یک درمان بالقوه برای بی اشتهایی عصبی مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهشهای انجام شده نتایج متغیر اما گاها امید بخشی از این روش در درمان برخی علائم بی اشتهایی عصبی نشان می دهند.
درمان بی اشتهایی عصبی از طریق تحریک عمیق مغز DBS
DBS یک روش برگشتپذیر است که توسط آن الکترودها بهوسیله جراحی کاشته میشوند و پالسهای الکتریکی را به نواحی هدف مغز میرسانند.اگرچه گزارشهای مطالعات موردی و بالینی DBS نشان میدهد که مشخصات ایمنی خوبی دارد و عموماً توسط بیماران به خوبی تحمل میشود، استفاده از DBS برای بی اشتهایی عصبی بحثبرانگیز است. تحقیقات بیشتری برای ارزیابی خطرات و مزایای نسبی آن مورد نیاز است.
نورومدولاسیون یا تعدیل عصبی Neuromodulation یک مرز جدید هیجان انگیز در چشم انداز تحقیقات بی اشتهایی عصبی ارائه می دهد و ممکن است امکان توسعه درمان های مبتکرانه و مبتنی بر بیولوژیکی را فراهم کند. این رویکردها در حال حاضر به عنوان درمان برای افراد مزمن و مقاوم به درمان در حال تحقیق هستند و به عنوان درمان های خط اول در نظر گرفته نمی شوند. اگرچه هیچ نشانه بالینی فعلی برای تعدیل عصبی برای بی اشتهایی عصبی وجود ندارد، اجرای این روشها در کارآزماییهای بالینی احتمالاً در دهه آینده به طور قابلتوجهی افزایش مییابد، زیرا درک زمینه از زیربنای عصبی زیستشناختی بی اشتهایی عصبی تکامل مییابد.
نتیجه گیری کلی:
آنورکسیا نروزا یا بی اشتهایی عصبی یک بیماری روانپزشکی جدی است که درمان آن چالش برانگیز است و شناسایی و درمان به موقع برای پیش آگهی بهتر بسیار مهم است. در میان نوجوانان، روان درمانی سرپایی مبتنی بر خانواده با نرخ بالای بهبودی و بهبودی همراه است. در بزرگسالان، طیف وسیعی از رواندرمانیهای متمرکز بر رفتار برای کمک به این افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی در بهبود وزن مفید هستند. با وجود این، بزرگسالانی که معمولاً برای مدت طولانیتری بیمار بودهاند، کمتر به مداخلات درمانی پاسخ میدهند و میزان عود پس از بهبود وزن حاد همچنان بالاست.
اگرچه آزمایشات داروهای ضد افسردگی ناموفق بوده است، داروی ضد روان پریشی آتیپیک اولانزاپین با بهبود متوسط وزن همراه است. درمانهای تعدیل عصبی نویدبخش کمک به بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی برای دستیابی به تغییر رفتار هستند. مطالعات بیشتر در این جمعیت بسیار مهم است، به ویژه اگر ممکن است مکانیسم های زیربنایی بی اشتهایی عصبی را هدف قرار دهند یا اجزای اصلی درمان را شناسایی کنند که به افراد کمک می کند تا بهبودهای بهینه را انجام دهند.
منبع:
Current Therapeutic Approaches to Anorexia Nervosa: State of the Art