آزار جنسی در میان مبتلایان به اختلالات خوردن
تقریباً 30٪ از زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی (و تا 65٪ از تمام بیماران مبتلا به اختلال خوردن) سابقه سوء استفاده و آزار جنسی در دوران کودکی را گزارش می کنند. این درصد قابل مقایسه با میزان سوء استفاده جنسی گزارش شده توسط بیماران مبتلا به سایر بیماری های روانپزشکی است. برخی از مطالعات گزارش می دهند که سابقه سوء استفاده جنسی در بین بیمارانی که پرخوری یا پاکسازی می کنند بیشتر از بیماران مبتلا به بی اشتهایی محدودکننده است.
به نظر می رسید چندین الگوی رفتاری مربوط به آزار جنسی قبلی باشد. در یکی، اختلال خوردن برای تغییر تصویر بدنی بیمار و در نتیجه دفاعی در برابر سوء استفاده در آینده مورد استفاده قرار می گیرد. رفتارهای دیگری که به طور خاص در زنان مبتلا به بولیمیا رخ میدهد، با فرافکنی خشم سرکوبشده نسبت به شخصیتهای مقتدری که اورا آزار داده اند ( از طریق رفتار جبرانی استفراغ عمدی) مرتبط است.
درک ارتباط بین آسیب های جنسی و اختلالات خوردن برای کسانی که با بازماندگان تجاوز یا آزار جنسی کار می کنند و افرادی که از یک اختلال خوردن بهبود می یابند بسیار حیاتی است. ارائه حمایت معنادار به بازماندگان در سفر شفایشان به معنای دیدن آنها به عنوان یک فرد کامل و درک راه های بسیاری است که ضربه روحی بر زندگی روزمره آنها تأثیر می گذارد. به طور مشابه، متخصصان درمان در بهبود اختلالات خوردن، هنگامی که تشخیص دهند و تصدیق کنند که چگونه تجربیات جنسی ناخواسته و آسیبهای روحی میتوانند نقش اساسی در ایجاد اختلال خوردن داشته باشند، حمایت مؤثرتری ارائه میکنند.
همچنین درک ارتباط بین خشونت جنسی و اختلالات خوردن در صورتی که فردی که می شناسید بازمانده یک ترومای جنسی است یا با غذا، ورزش یا تصویر بدنی دست و پنجه نرم می کند، مهم است. این درک به همه ما این امکان را می دهد که با درک این موضوع که اختلال خوردن هرگز یک انتخاب نیست، نسبت به کسانی که در زندگی خود هستند دلسوزتر و حمایت کنیم.
گاهی اوقات، ممکن است علائم قابل مشاهده ای در زندگی شما وجود داشته باشد که با اختلال خوردن دست و پنجه نرم می کند، اما بسیاری از اوقات ممکن است این رفتارها پنهان باشد. به طور مشابه، یک دوست یا یکی از عزیزان ممکن است تجربیات خود را به عنوان یک بازمانده برای شما فاش کرده باشد و درخواست حمایت کرده باشد، اما بسیاری از اوقات ما از میزان کامل مبارزاتی که در زندگی ما متحمل می شوند اطلاع نداریم. اولین قدم برای اینکه بتوانید حمایت معناداری ارائه دهید، یادگیری بیشتر در مورد این مسائل است.
ضروری است که مسائل جنسی در مراحل اولیه درمان بیماران مبتلا به اختلالات خوردن مورد توجه قرار گیرد. افشای اطلاعات اغلب دشوار است، به ویژه در شرایط سرپایی که بیمار در خانه با خانواده خود زندگی می کند. معمولاً در چنین مواردی تا مراحل بعدی درمان یا تا زمانی که بیمار در بیمارستان بستری شود، رخ نمی دهد.
هنگامی که افشا رخ می دهد، معمولاً یک تغییر چشمگیر در بیمار مشاهده می شود و درمان مؤثرتر می شود. از آنجایی که بیمار با مسائل آزار جنسی سروکار دارد، دیگر نیازی به انکار تمایلات جنسی خود یا تنبیه خود یا دیگران ندارد. مسائل مربوط به احساس گناه، افسردگی، خشم سرکوب شده، عزت نفس پایین، انزوای اجتماعی مهم هستند و باید در طول دوره درمان با بیماران مورد آزار جنسی مورد توجه قرار گیرند.
همانطور که روانپزشکان به خوبی می دانند، سوء استفاده جنسی در دوران کودکی می تواند جوانان را از نظر روانی ویران کند و در نتیجه آنها را در برابر بیماری های روانی آسیب پذیر کند . سوء مصرف الکل، افسردگی، سوء مصرف مواد مخدر، اختلال هراس، اختلال استرس پس از سانحه، و اقدام به خودکشی از جمله این بیماریها هستند.
برخی مطالعات نشان داده اند که پرخوری عصبی نیز می تواند به لیست پیامدهای نامطلوب اضافه شود.
در یک مطالعه سانچی و همکارانش به طور تصادفی حدود 1000 دانش آموز دختر با میانگین سنی 15 سال را از 44 مدرسه دولتی، کاتولیک یا خصوصی برای شرکت در مطالعه ای انتخاب کردند. آنها آزمودنیهای خود را تا سنین جوانی دنبال میکردند تا ببینند آیا آنها به پرخوری عصبی یا بیاشتهایی عصبی مبتلا شدهاند. 35 نفر در طول این سن به بولیمیا و 32 نفر به بی اشتهایی مبتلا شدند.
در سن 24 سالگی، از آزمودنی ها سؤالات خاصی پرسیده شد تا مشخص شود آیا آنها قبل از 16 سالگی آزار جنسی را تجربه کرده اند یا خیر.
96 نفر از آزمودنیها یک مورد سوء استفاده جنسی و 70 نفر دو یا چند مورد را گزارش کردند. سپس محققان به دنبال این بودند که ببینند آیا بین گزارشهای گذشتهنگر آزمودنیها مبنی بر مورد آزار جنسی در دوران کودکی و ابتلا به بولیمیا یا بیاشتهایی بعدی آنها ارتباطی وجود دارد یا خیر.
سانچی و همکارانش هیچ ارتباطی بین گزارش های مربوط به آزار جنسی در دوران کودکی و ابتلا به بی اشتهایی پیدا نکردند، اما آنها ارتباطی با بولیمیا پیدا کردند. در مقایسه با آزمودنیهایی که هیچ سوء استفاده جنسی در دوران کودکی را تجربه نکرده بودند، بروز بولیمیا در بین افرادی که یک مورد را گزارش کرده بودند، سه برابر بیشتر و در بین افرادی که دو یا چند دوره را گزارش کردند، پنج برابر بیشتر بود.
بنابراین، سانچی و گروهش در گزارش خود به این نتیجه رسیدند که “به نظر می رسد سوء استفاده جنسی در دوران کودکی یک عامل خطر برای ایجاد سندرم های بولیمیک است.
ارتباط بین اختلالات خوردن و خشونت جنسی
شباهت های زیادی بین خشونت جنسی و اختلالات خوردن وجود دارد. به عنوان مثال، مانند خشونت جنسی، همه اشکال اختلال در غذا خوردن، مانند بی اشتهایی، پرخوری عصبی، و اختلال پرخوری، می تواند هر فردی را در هر سنی تحت تاثیر قرار دهد – زنان، مردان، افراد LGBTQ، کودکان، نوجوانان، بزرگسالان و افراد مسن. اختلالات خوردن و خشونت جنسی، هر دو بسیار پیچیده هستند، و هیچ عاملی وجود ندارد که منجر به ایجاد یک اختلال خوردن شود – اما مشخص شده است که تروما یک موضوع مشترک است.
بسیاری از چالش هایی که بازماندگان آزار جنسی با آن روبرو هستند، آنها را در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به اختلال خوردن قرار می دهد. تحقیقات نشان می دهد تروما و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) عوامل خطر مهمی برای ایجاد یک اختلال خوردن هستند. آسیب های جنسی مانند تجاوز جنسی، آزار جنسی، آزار و اذیت و سایر اشکال سوء استفاده، همگی می توانند کاتالیزور باشند.
بسیاری از کسانی که آزار جنسی را تجربه می کنند ممکن است احساس قطع ارتباط با بدن خود یا تمایل به جدا شدن از بدن خود داشته باشند. آنها احساسات طاقت فرسایی به شکل شرم بدن، نفرت، یا میل به آسیب رساندن به خود تجربه مب کنند. بسیاری از قربانیان و بازماندگان احساس عدم کنترل پس از تجربه آزار جنسی را توصیف می کنند. کنترل رفتارها در مورد غذا و ورزش ممکن است احساسات دشوار را سرکوب کند و یک حس موقت کنترل را ایجاد کند. به این روش ها و بسیاری دیگر، اختلال خوردن باعث ایجاد فاصله از احساسات دردناک و ناراحت کننده می شود و به دنبال بی حس کردن یا اجتناب از آنها است.
اگرچه افکار و رفتارهای اختلال خوردن ممکن است ریشه در میل به حفظ و محافظت از خود داشته باشند، اما فقط آسیب بیشتری به بدن، ذهن، روح و روند بهبودی وارد می کنند. در واقع، اختلالات خوردن بالاترین میزان مرگ و میر را در بین هر بیماری روانی دارد.
در میان درمانجویان ایرانی شرح حال آزار جنسی در گذشته در میان انواع اختلالات خوردن از جمله اختلال پرخوری بینج دیده می شود. سوء استفاده جنسی، آزار و اذیت جنسی، و سایر منابع تروما به عنوان یک عامل خطر برای اختلال در غذا خوردن و اختلال تصویر بدن در نظر گرفته می شود. با این حال، سابقه سوء استفاده جنسی در همه بیماران مبتلا به اختلالات خوردن دیده نمی شود و برعکس، همه افراد با سابقه سوء استفاده جنسی به بی اشتهایی یا سایر اختلالات خوردن مبتلا نمی شوند.
منبع:
Sexual abuse in patients with eating disorders.
منابع مفید دیگر:
- آزار جنسی
- آزار جنسی چیست؟
- آزار جنسی چیست؟
- تعریف آزار جنسی چیست؟ (۱۷ نوع اذیت جنسی)
- سوال درباره آزار جنسی
- آزار جنسی
- تعریف خشونت جنسی
- آزار جنسی یا تجاوز جنسی در دوران کودکی چیست؟
- سومین روایت از آزار جنسی در آمبولانسهای اورژانس در ایران منتشر شد؛ «دو دختر خودکشی کردند»
- مجازات آزار جنسی در ایران چیست؟
- آزار جنسی
- آزار جنسی نامرئی!
- «آزار جنسی» چطور سر از قانون در آورد؟
- مقالات درباره آزار جنسی
- آزار جنسی
- تجربه انواع آزار جنسی زنان
- بررسی جامعه شناختی آزار جنسی زنان جوان
- الزامات اخلاقی و حقوقی جبران زیان ناشی از آزار جنسی
- آزار جنسی در نوجوانان و پیشگیری از آن
مخالفم
کاملا موافقم