سرزنش هیچ نقشی در بهبودی واقعی اختلالات خوردن ندارد

اخیراً در رابطه با افراد مبتلا به اختلالات خوردن و کسانی که از آنها مراقبت می کنند، یعنی والدین، شرم و سرزنش زیاد شده است. من مدت‌هاست که به بیماران مبتلا به اختلالات خوردن کمک می کنم که خود را سرزنش  نکنند یا از این که چه کسی هستند، نیازهایشان چیست و از احساسات خود (به ویژه احساسات منفی)، احساس شرمندگی نکنند.

چیزی که اخیراً در دنیای وبلاگ نویسی اختلالات خوردن موج می زند، این تصور است که برخی در حوزه ما به دنبال سرزنش  کردن و مقصر دانستن والدین برای اختلال خوردن فرزندشان هستند. علت اختلال خوردن بسیار پیچیده است. بسیاری از نیروهای درونی و بیرونی (طبیعت، ژنتیک و محیط)  در ایجاد اختلالات خوردن نقش دارند.

چرا والدین خود را بدلیل اختلال خوردن فرزندشان سرزنش می کنند؟

در هر صورت والدین اغلب خود را سرزنش می کنند. والدین مرتبا به گذشته نگاه می کنند و فکر می کنند بخاطر رفتار آنها در گذشته است که اکنون عزیزشان به اختلال خوردن مبتلاست.

آنها می گویند کارهایی را انجام داده اند که ای کاش این کار را انجام نمیدادند. یا شاید آنها نگرش ها و باورهایی را به فرزندشان القا می کنند که مفید نیستند و  بهبودی اختلال خوردن کمک نمی کنند (مثلاً والدینی که بیش از حد نگران وزن و بدن خود یا کودک هستند.)

درخواست از والدین برای پذیرش مسئولیت بدین معنا نیست که آن ها مقصر هستند و باید خود را سرزنش کنند.. ما می دانیم که والدین به فرزندانشان اهمیت می دهند و سعی می کنند به آن ها کمک کنند. اما مسئولیت پذیری در واقع نقطه شروع برای شفای واقعی بیمار است.

وقتی خانواده‌ها وارد درمان می‌شوند، اغلب از اینکه چگونه رفتار کنند یا چه بگویند و چه کاری انجام دهند تا به عزیز مبتلا به اختلال خوردن کمک کنند دچار سردرگمی هستند. مشارکت والدین برای درمان موفقیت آمیز حیاتی است. ما به آنها می آموزیم که چگونه با روش های جدید از یکدیگر مراقبت کنند.

پذیرفتن مسئولیت نقش خود در درمان عزیزی که مبتلا به اختلال خوردن است، به هیچ وجه نشان دهنده مقصر بودن نیست. در واقع برعکس است. والدینی که مسئولیت کمک به فرزند خود را می پذیرند باید از موفقیت خود در کمک به بهبودی کودک احساس رضایت کنند. همه برنامه های موفق اختلال خوردن از والدین می خواهند که کاری را که انجام می دهند تغییر دهند. اینکه دقیقاً چه تغییراتی خواسته می شود به وضعیت فعلی کودک بستگی دارد.

رایج ترین سوالی که والدین کودکانی که با اختلالات خوردن دست و پنجه نرم می کنند می پرسند:

“آیا اختلال خوردن تقصیر من است؟”

پاسخ به این سوال یک “نه” قاطع است.

علاوه بر استرس والدین مبنی بر اینکه فرزندشان با یک بیماری پیچیده و تهدید کننده زندگی دست و پنجه نرم می کند، بسیاری از والدین احساس گناه شدیدی دارند که ناشی از این باور است که آنها در ایجاد اختلال خوردن نقش داشته اند. در نتیجه این سرزنش  کردن خود و احساس گناه آنها بجای کمک کردن ممکن است در پیله احساس گناه و سرزنش خود فرو روند.

والدین هرگز برای اختلال خوردن فرزندشان مقصر نیستند. حتی در خانواده هایی با اختلال عملکرد قابل توجه، اختلالات خوردن از ترکیبی از عوامل ایجاد می شود، نه به دلیل چالش های ارتباطی خانواده.

با این حال، شنیدن این موضوع که اختلال خوردن تقصیر آنها نیست، برای والدین کافی نیست و آنها باز هم به سرزنش کردن خود ادامه می دهند.  والدین نیاز به درک عمیق تری از نحوه همگرایی عوامل مختلف در ایجاد یک اختلال خوردن دارند .  این عوامل در محافل بالینی به عنوان یک بیماری زیستی-روانی-اجتماعی توصیف می شود.

اختلالات خوردن ارثی است

تحقیقات نشان داده است که ژنتیک مسئول ۴۰ تا ۵۰ درصد از خطر ابتلا به اختلالات خوردن است. به طور خاص، یک زن با مادر یا خواهری که مبتلا به بی اشتهایی عصبی است، ۱۲ برابر بیشتر در معرض ابتلا به این بیماری و ۴ برابر بیشتر در معرض ابتلا به پرخوری عصبی در مقایسه با جمعیت عمومی است.

اختلالات خوردن یک بیماری روانی جدی و مبتنی بر بیولوژیک است و مانند بسیاری از شرایط پزشکی ممکن است از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.

اختلالات خوردن، بیماری های روانی هستند که ریشه در مشکلات روانشناختی دارند

پشتوانه‌های روان‌شناختی مهم یک اختلال خوردن به ویژگی‌های شخصیتی فرد و همچنین الگوهای فکری ناسازگاری مربوط می‌شود که در نتیجه اضطراب، اجتناب از آسیب، سخت‌گیری و کمال‌گرایی ایجاد می‌شوند. این عوامل روان‌شناختی رفتارهای اختلال خوردن، از جمله محدودیت کالری، پرخوری، پاکسازی و ورزش بیش از حد را هدایت می‌کنند.

پیام های اجتماعی-فرهنگی می تواند بر ایجاد اختلالات خوردن تأثیر بگذارد

“ایده آل لاغر و باریک بودن” بطرز فراگیر از طریق رسانه های بسیاری به فرزندان ما منتقل می شود. استفاده گسترده از فتوشاپ برای دستکاری تصاویر در مجلات و وبلاگ ها، گرایش های غذایی نوظهور، انجمن های آنلاین طرفدار اختلالات خوردن، “نامه های درمان چاقی” از مدارس کودکان و نظرات آزاردهنده یک دوست یا خواهر یا برادر نمونه های رایجی هستند که چگونه فرهنگ ما بر عزت نفس و ما تاثیر می گذارد. تصویر بدن، که می تواند به ایجاد یک اختلال خوردن در کودک مبتلا به آسیب پذیری ژنتیکی و/یا روانی کمک کند.

مشارکت والدین در درمان اختلال خوردن و روند بهبودی بسیار مهم است. شما نقشی حیاتی در محافظت و حفظ بهبودی اختلال خوردن برای کودکان خردسالی که فاقد بلوغ و توانایی های شناختی برای مدیریت این فرآیند به تنهایی هستند، ایفا می کنید.

شما باید از طریق خانواده درمانی، وعده های غذایی خانوادگی و برنامه ریزی آموزشی در روند درمان مشارکت فعال داشته باشید. در طول تجربه درمان، طبیعی است که والدین احساسات غمگینی، ناامیدی و گناه مربوط به بیماری فرزندشان را ابراز و بررسی کنند.

اجتناب از “سرزنش بازی”، گسترش واژگان عاطفی خود برای توضیح بهتر اینکه تجربه داشتن یک کودک مبتلا به اختلال خوردن چه احساسی را در شما ایجاد می کند، و تمرکز بر حفظ عوامل (آنچه باعث ادامه اختلال خوردن می شود) و تمرکز نکردن بر آنچه باعث این اختلال شده است. بهترین روش برای شماست تا از مشارکت خود در درمان و بهبودی فرزندتان نهایت استفاده را ببرید.

به عنوان انسان، ما تمایل داریم به دنبال علت و معلول باشیم، که می‌تواند منجر به اشاره انگشت در هنگام مقابله با یک بیماری جدی در کودک شود.

خانواده ها باعث اختلالات خوردن نمی شوند، اما بدون توجه به سن بیمار، نقش بسیار مهمی در درمان و بهبود اختلالات خوردن دارند.

والدین کودکان مبتلا به اختلالات خوردن بجای سرزنش کردن خود باید به متخصصان باتجربه اختلال خوردن مراجعه کنند تا در مورد عوامل ژنتیکی، روانی و اجتماعی فرهنگی که در ایجاد اختلالات خوردن همگرا هستند، اطلاعات بیشتری کسب کنند.

علاوه بر این بجای سرزنش کردن، یادگیری در مورد درمان اختلال خوردن و بهبودی، از جمله راهبردهایی برای مشارکت و حمایت در طول این فرآیند، می‌تواند به کاهش احساس گناه ناشی از این بیماری کمک کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا