بی اشتهایی عصبی و روان درمانی تحلیلی
چندی پیش خانم جوانی را ویزیت کردم که سالها اسیر بی اشتهایی عصبی بود. با توجه به رشته دانشگاهی که او در حال تحصیل بود، شناخت خوبی از انواع روان درمانی بویژه روان درمانی تحلیلی داشت. او در تلاش است که خودش یک روان درمانگر سایکودینامیک شود، و بهمین علت سالها همین نوع درمان را دریافت کرده است.
در مصاحبه ای که با او داشتم او دچار وزن پایین، ریزش مو، یبوست، دردهای استخوانی، آمنوره( قطع عادت ماهیانه)، تمرکز پایین و خلق افسرده بود. این نشانه ها حکایت از این دارد که بی اشتهایی عصبی بدن او را ناتوان و ضعیف کرده است. علائم دال بر یک سوءتغذیه مزمن است.
پس از بررسی وقتی از او پرسیدم چه کمکی از من می خواهد؟پاسخ داد:« میخواهم بر غذا خوردن خود کنترل داشته باشم». در واقع چیزی که واقعا از من میخواست این بود که به او کمک کنم در اختلال باقی بماند.
سالها روان درمانی تحلیلی به بررسی تعارضات گذشته بیمار پرداخته است و بیمار و البته درمانگر او فارغ از اینکه جسم او در حال نابودی است، مرتبا در تلاش برای یافتن ریشه های اختلال او هستند.
چه کسانی مناسب درمان روان پویشی هستند؟
در درمان روانپویشی، معیارهای ورود عموماً شامل افرادی است که انگیزهی تغییر دارند، دچار پریشانی متوسط هستند و تمایل دارند تأثیر گذشتهی خود را بر زمان حال درک کنند. داوطلبان معمولاً میتوانند در مورد افکار و احساسات خود تأمل کنند و عموماً دچار مشکلات شدید سلامت روان مانند وابستگی به مواد شیمیایی یا اختلالات شخصیتی که مانع از توانایی آنها در شرکت در فرآیند درمانی میشود، نیستند.
همانند روان درمانی های دیگر روان درمانی تحلیلی نیز معیارهای ورود بیمار به درمان را دارد و متاسفانه هنوز نشانه های جسمی اختلال در متون روانشناسی جزو معیارهای منع ورود به این نوع درمان شناخته نشده است.
آیا روان درمانی تحلیلی در بهبود بی اشتهایی عصبی موثر است؟
از نظر من این نوع روان درمانی هنگامی که بیمار در وضعیت جسمی مطلوبی دارد می تواند به بیمار کمک کند. اما زمانی که سلامتی و حیات بیمار در خطر است اولویت درمان باید حفظ جان بیمار و برطرف کردن سوءتغذیه باشد.
در این مورد خاص حتی بنظر می رسد بیمار روان درمانی تحلیلی را یک حفاظ برای محکم کردن دایره اختلال بی اشتهایی عصبی قرار داده است. و با خیال آسوده تر بی اشتهایی عصبی را در آغوش کشیده است.
بررسی مطالعات و متون مختلف نشان می دهد درمانهای مبتنی بر مشارکت خانواده و اخیرا درمان بر پایه مزاج و ویژگی های شخصیتی بیمار بیشترین نتایج مثبت در بهبودی بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی داشته اند.
از این جهت توجه همکاران درمانگر را به این نکته جلب می کنم که تا حد امکان قبل از بهبودی سلامت جسمی این بیماران، آنها را به درمان تحلیلی وارد نکنند.