عقده ادیپ و الکترا و بی اشتهایی عصبی
بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی همیشه چیزی برای سورپرایز کردن درمانگران دارند. چند وقت پیش یک بیمار نوجوان داشتم که از بی اشتهایی عصبی رنج می برد. با وجود جلسات متعدد، بیمار نسبت به غذا خوردن بسیار مقاوم بود.
در یک جلسه انفرادی که تصمیم گرفتم برای افزایش انگیزه او برای بهتر شدن وقت بگذارم، او به من گفت تنها دلیلی که نمیخواهد وزن اضافه کند این است که پدرش بتواند او را در آغوش بگیرد. از آنجایی که پدرش از کمردرد رنج میبرد، این بیمار نمیخواست آغوش پدرش را به دلیل افزایش وزن از دست بدهد.
عقده ادیپ/الکترا چیست؟
فروید معتقد بود که کودک از بدو تولد در حال رشد است و هر سنی ویژگی های رشدی خاصی دارد.بر اساس نظریه فروید، عقده ادیپ (Oedipus Complex) در مرحله فالیک (۳ تا ۶ سالگی) از رشد روانی-جنسی کودک رخ می دهد. او معتقد بود که کودکان در این سن برای اولین بار به اندام های جنسی خود واکنش نشان می دهند. به عبارت دیگر، اولین بار است که متوجه این عضو در بدن خود می شوند و دیر یا زود متوجه لذتی می شوند که از تحریک این ناحیه احساس می کنند.
در این مرحله، پسران به طور ناخودآگاه تمایلات جنسی نسبت به مادر پیدا می کنند و پدر را به عنوان رقیب میبینند. ترس از تنبیه (اخته شدن) توسط پدر، منجر به سرکوب این تمایلات و همانندسازی با پدر می شود. حل موفقیت آمیز این تعارض، به شکل گیری سوپرایگو و هویت جنسی سالم کمک می کند.
این آگاهی ممکن است ابتدا به طور تصادفی در فرد ایجاد شود، اما به هر حال به دلیل لذتی که برای فرد به ارمغان می آورد، تا زمانی که عقده ادیپ در پسران و الکترا در دختران شکل بگیرد ادامه خواهد داشت. می توان فرض کرد که ادیپ و الکترا دو بحران در مرحله فالیک فروید هستند و نمی توان آنها را مرحله ای جداگانه در نظر گرفت.
فروید مفهوم مشابهی را برای دختران با عنوان عقده الکترا (Electra Complex) مطرح کرد. در این حالت، دختران به صورت ناخودآگاه به پدر وابستگی جنسی پیدا می کنند و مادر را رقیب می دانند. با این حال، به دلیل عدم ترس از اخته شدن، حل این تعارض پیچیده تر است.او معتقد است که همه کودکان در سال های اول زندگی بیش از هر فرد دیگری به مادر خود علاقه مند هستند.
اگرچه دختران نیز مانند پسران، اولین مورد عشق آنها مادرشان است، اما به تدریج این تمایل به سمت پدر تغییر جهت می دهد. اختلال عملکرد از طریق کمپلکس های ادیپ و الکترا ممکن است علت اصلی در برخی موارد بی اشتهایی عصبی باشد.
ارتباط عقده ادیپ و الکترا با اختلالات خوردن
۱. تعارضات ناخودآگاه و کنترل غذا
از منظر روانکاوی، غذا می تواند به عنوان نمادی از رابطهٔ کودک با مادر تلقی شود. از این منظر اختلالات خوردن در زنان، بازتابی از تعارضات حل نشده با مادر است. برای مثال، دختری که در مرحله الکترا با مادرش رقابت می کند، ممکن است برای جلب توجه پدر، به کنترل افراطی بدن خود روی آورد. این کنترل، به صورت محدودیت غذایی یا پرخوری های آشوبگرانه ظاهر می شود.
۲. تصویر بدن و هویت جنسی
فروید معتقد بود که تصویر بدن به طور مستقیم با هویت جنسی مرتبط است. در مواردی که تعارضات ادیپ/الکترا حل نمی شوند، فرد در پذیرش بدن خود به عنوان موجودی جنسی مشکل پیدا می کند. پژوهشگران حوزه روانکاوی می گویند که بی اشتهایی عصبی ممکن است تلاشی ناخودآگاه برای «حذف ویژگیهای زنانه» (مانند سینه ها ) باشد تا از رقابت با مادر اجتناب شود.
۳. رابطه با والدین و الگوهای تغذیه
بروک (Bruch) در کتاب اختلالات خوردن و چاقی (۱۹۷۳ ) نوشته است که والدینِ سلطه گر یا بیش ازحد حمایتگر، مانع استقلال کودک در مرحله ادیپ/الکترا می شوند. این کودکان در بزرگسالی، برای اعمال کنترل بر زندگی خود، به کنترل غذا متوسل می شوند. مثلاً، امتناع از غذا خوردن می تواند نماد شورشی علیه مادر باشد که در کودکی نقش غذا دادن را ایفا می کرد. ( شخصا با فرضیه بروک موافق هستم).
تداوم عقده ها در بزرگسالی و تثبیت اختلالات خوردن
فروید مکانیسم های دفاعی مانند واپسرانی (Repression) و جابجایی (Displacement) را در تداوم اختلالات خوردن متصور می داند. برای مثال، زنی که تمایلات جنسی نسبت به پدر را واپسرانی می کند، ممکن است این انرژی را به وسیلۀ وسواس نسبت به بدن و تلاش برای لاغری تخلیه کند.
کریستوفر بولاس (Christopher Bollas) در کتاب سایه شیء (The Shadow of the Object ۱۹۸۷) تأکید می کند که اختلالات خوردن، گونه ای از «خودتخریبی» ناشی از احساس گناه مرتبط با تمایلات ممنوعه است.
سخن آخر
اگرچه نظریه های فروید امروزه به عنوان چارچوبی کامل برای درک اختلالات خوردن پذیرفته نمی شوند، اما بینش های ارزشمندی دربارهٔ نقش تعارضات ناخودآگاه و رابطه والد-فرزند ارائه می دهند. تلفیق این ایده ها با پژوهشهای زیستی-اجتماعی می تواند به مداخلات درمانی جامعتر بینجامد. برای مثال، روان درمانی های تحلیلی که بر حل تعارضات کودکی تمرکز دارند، همراه با بازسازی تصویر بدن، ممکن است اثرات پایداری در درمان داشته باشند.
منابع
- Freud, S. (1905). Three Essays on the Theory of Sexuality.
- Chodorow, N. (1978). The Reproduction of Mothering.
- Orbach, S. (1978). Fat is a Feminist Issue.
- Bruch, H. (1973). Eating Disorders: Obesity, Anorexia Nervosa, and the Person Within.
- Bollas, C. (1987). The Shadow of the Object.
- Lelwica, M. (1999). Starving for Salvation: The Spiritual Dimensions of Eating Problems.
- Butler, J. (1990). Gender Trouble.
- Rosenfeld, S. (2021). “Does the Oedipus Complex Exist?”. Journal of Psychodynamic Research.