اختلالات خوردن شرایط پیچیده سلامت روانی هستند که میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار میدهند، فراتر از سن، جنسیت و زمینههای فرهنگی. از بی اشتهایی عصبی گرفته تا پرخوری عصبی و اختلال پرخوری، این بیماری ها نه تنها بر سلامت جسمانی تأثیر می گذارند، بلکه تأثیر قابل توجهی بر سلامت روانی نیز می گذارند.
علیرغم پیشرفت در روش های درمانی، بسیاری از افراد همچنان با چالش های بهبودی دست و پنجه نرم می کنند. نوروفیدبک بر اساس اصل شرطی سازی عامل، عمل می کند، جایی که افراد یاد می گیرند فعالیت مغز خود را از طریق فناوری بازخورد تنظیم کنند. در ادامه به بررسی
نوروفیدبک و اختلالات خوردن
نوروفیدبک می تواند برای اختلالات خوردن بسیار مفید باشد. در این رویکرد اختلالات خوردن به عنوان شرایط چند وجهی ناشی از بی نظمی سیستم عصبی مرکزی در نظر گرفته می شود. با این حال، چگونگی بی نظمی سیستم عصبی به هر مورد بستگی دارد. در برخی موارد اختلال خوردن با مسائل آگاهی از اشتها ارتباط دارد.
در جایی که یک نفر ممکن است کمبود اشتها را تجربه کند، شخص دیگری با تاخیر کامل یا عدم دریافت سیگنال را تجربه می کند. با بازگرداندن آگاهی بدن با نوروفیدبک، آگاهی اشتها را می توان افزایش داد، که گاهی اوقات می تواند برای هدف قرار دادن یک اختلال خوردن کافی باشد.در موارد دیگر اختلالات خوردن را می توان با افکار وسواسی و رفتار اجباری مرتبط کرد: نقص عملکرد اجرایی که می تواند توسط نوروفیدبک مورد هدف قرار گیرد.
علاوه بر مسائل آگاهی از اشتها و علائم OCD، اختلالات خوردن رابطه قوی با مسائل واکنش عاطفی مانند افسردگی، اضطراب و عصبانیت نیز نشان می دهد. در این موارد، نوروفیدبک نه تنها می تواند به طور مستقیم به اختلال خوردن کمک کند، بلکه می تواند به تسکین احساسات مرتبط نیز کمک کند.
در نهایت، لازم به ذکر است که اختلالات خوردن نیز می تواند نتیجه تروما (در اوایل کودکی) باشد. در چنین مواردی، غذا میتواند در کوتاه مدت اثر تسکیندهندهای داشته باشد، اما در بلندمدت بر سلامت کلی فرد تأثیر منفی میگذارد. نوروفیدبک در اینجا می تواند با پرداختن به ترومای زمینه ای و حل خاطرات پردازش نشده مربوط به این تروما بسیار مفید باشد.
نحوه ی عملکرد نوروفیدبک در درمان اختلالات خوردن
بهبود تنظیم عاطفی: با تعدیل فعالیت در مناطقی که در پردازش احساسات نقش دارند، نوروفیدبک ممکن است به افراد کمک کند تا حالات عاطفی منفی که معمولاً با اختلالات خوردن مرتبط است را تنظیم کنند و تمایل به درگیر شدن در مکانیسم های مقابله ای ناسازگار مانند پرخوری یا پاکسازی را کاهش دهد.
کاهش تکانشگری: پردازش پاداش ناکارآمد و تکانشگری ویژگی بارز بسیاری از اختلالات خوردن است. پروتکلهای نوروفیدبک با هدف افزایش کنترل بازدارنده و تعدیل مدارهای پاداش ممکن است به افراد کمک کند تا در برابر تمایلات تکانشی برای درگیر شدن در رفتارهای غذایی نابسامان مقاومت کنند.
بهبود درک تصویر بدن: ادراک تحریف شده از تصویر بدن در بین افراد مبتلا به اختلالات خوردن رایج است که منجر به نارضایتی و رفتارهای ناسالم می شود. پروتکلهای نوروفیدبک را میتوان برای هدف قرار دادن نواحی مغز که در درک تصویر بدن نقش دارند، طراحی کرد و به افراد کمک میکند درک واقعیتر و مثبتتری از بدن خود در طول زمان ایجاد کنند.
کاهش اضطراب مرتبط با بدن: نوروفیدبک میتواند به افراد کمک کند تا با تعدیل فعالیت در آمیگدال و سایر نواحی مغز درگیر در پاسخهای ترس و استرس، اضطراب مرتبط با نگرانیهای مربوط به تصویر بدن را مدیریت کنند. همانطور که افراد یاد می گیرند که عملکرد مغز خود را در پاسخ به محرک های مرتبط با بدن تنظیم کنند، ممکن است کاهش اضطراب و ناراحتی مرتبط با نقص های درک شده بدن را تجربه کنند.
تقویت تاب آوری و اعتماد به نفس: از طریق جلسات مکرر نوروفیدبک، افراد می توانند مسیرهای عصبی مرتبط با تاب آوری، اعتماد به نفس و پذیرش خود را تقویت کنند. همانطور که آنها یاد می گیرند که کنترل بیشتری بر فعالیت مغز و پاسخ های عاطفی خود داشته باشند، ممکن است برای به چالش کشیدن باورهای منفی از بدن و انجام رفتارهایی که باعث ارتقای مراقبت از خود و سلامتشان می شود، احساس قدرت بیشتری کنند.
درک این امر ضروری است که نوروفیدبک باید به عنوان بخشی از یک برنامه درمانی جامع در نظر گرفته شود که ممکن است شامل روان درمانی، مشاوره تغذیه و دارو در صورت لزوم باشد. مراقبت های مشترک و چند رشته ای در پرداختن به ماهیت چند وجهی اختلالات خوردن و ارتقای بهبودی جامع نقش اساسی دارد.
هنگامی که نوروفیدبک در یک برنامه درمانی جامع ادغام شود، می تواند اثربخشی سایر مداخلات را افزایش داده و از بهبودی جامع از اختلالات خوردن حمایت کند.
منبع
https://mybraindr.com/2024/04/23/the-intersection-of-eating-disorders-and-neurofeedback/